سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نـــم نـــم ِ آفتـاب

بسم الله...

بسوزان هر طریقی می پسندی که آتش از تو و خاکستر از من

 


نوشته شده در سه شنبه 89/3/25ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

پنج-شش شاله بودم حمله ی آمریکا به افغانستان و بحبوهه جنگ.

شب ها وقتی کشته ها رو تو اخبار می دیدم از دنیای کودکی م خارج می شدم و تا زمانی که خوابم ببرد در این فکر بودم اگر به ما هم حمله کند به کدام سرپناه فرار کنم! فهمیده بودم همسایه مان است و من خیال می کردم فاصله اش با ما مثل فاصله ای که برا خرید خوراکی های دوست داشتنی ام طی می کردیم کوتاه .یک سال شاید هم دو سال بیشتر نگذشت که صدای شکسته شدن دیوار صوتی را برای اولین بار شنیدم ، معمولا ترس همراه همیشگی اولین هاست اما برایم مهم بود بدانم صدا از کجا و چطور آمد!؟بعد از مدت ها ترس از صدا در دل هامان جا نداشت و حتی مهم نبود سر ِ کلاسی م یا جای دیگر! با شنیدن غرش هواپیمای جنگی سرهامان به سمت آسمان بلند بود و منتظر بودیم پنج ستاره شان را در اسمان طراحی کنند و ما الموت را بلندتر بگوییم و بعد پر می شدیم از

 بوی ِ خوب ِ عود ِ گلزار شهدا!

.

.

پ.ن: خواستم کامل تر کنم و نتیجه اش را هم اضافه!اما دیدم همین قدر باقی بماند کافی است


نوشته شده در شنبه 89/3/22ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

مردم کشور ها آداب و رسوم خاص دارند و هیچ کشوری از این امر مستثنی نیست ، و اما مردم مغرب:

غذای مورد علاقه شان حلزون است و کار مورد علاقه شان خواب! انقدر که در روزهای تعطیل پایتخت به سان شهر ارواح می ماند ، خلوت و ساکت.

رفتار جالب فراوان دارند اما یکی از موارد قابل توجه آن آب است!

در شهرهای شمالی در بیرون از خانه فقط آب های معدنی هستند که تشنگی را رفع می کنند و اگر جایی نتوانستید آن را پیدا کنید مجبور به تحمل تشنگی هستید.

اما در شهرهای جنوبی اوضاع کمی فرق دارد. علاوه بر آب کارخانه ای! در بعضی مناطق پر توریست

افرادی هستند که مَشک به دست در خیابان می گردند و در ازای دریافت 2000 تا 3000 تومان در لیوان

های هایی که بقیه افراد هم با آن سیراب شدند(استفاده از لیوان مشترک در لبنان هم مسئله مهمی

نبود) ، آب را تقدیمتان می کنند و جالب اینکه رفتار بعضی مردم شرق را در باره ی لیوان شخصی می

دانند و با کمال حق به جانب بودن آن را نوعی وسواس طلقی می کنند.

 


نوشته شده در سه شنبه 89/3/18ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

میزان حال* افراد است.

باید این سخن  امام  را برای بعضی آقایان سرمشق کرد و به جای عکس هایشان با امام که بهانه کرده

اند بر خط امامی بودنشان اما بر عکس عمل می کنند  این جمله را قاب کرد بر روی دیوار آویخت شاید به هوش بیایند.


نوشته شده در جمعه 89/3/14ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

گاهی شرط ارتباط با کسی دیدنش از نزدیک نیست! همینکه نوشته اش را بخوانی می شود ارتباط.همین که بر دلت بنشیند سخنانش می شود ارتباط!

اولین بار در چارقدخواندمش و بعد خواننده خاموش وبلاگش بودم!

خبر عروجش را که شنیدم  دل م لرزید خواستم بگویم نه این فریاد بی صدای ما نیست اما دست تقدیر رقم زد آنچه را که برای همه مان سخت است

امشب ، شب میلاد زهرای مرضیه دیدارش با معبود یگانه است و من بیشتر از هر چیز به مائده اش فکر می کنم و  برای دلش که هنوز کوچک است  و تحمل این داغ عظیم را ندارد صبر می طلبم از پیامبر کربلا زینب کبری (س)...

مائده جان ارام بگیر محض دل  مهربان ِمادرت

به یقین هم اکنون دارد تو را تماشا می کند و برای مادر سخت است دردانه اش درد بکشد

به اشک هایت مجال بده اما صبوری کن

صبوری کن که مادرت مانند نام زیبایش در شب میلاد صاحب نامش در جوار زهرای اطهر آرام گرفته است و غمش بی تا بی توست!

مادرت فرشته بود بر روز زمین ، صبوری کن و آرام اشک بریز .. ،صبوری پیشه کن دختر خوب هر چند سخت ،محض دل ِ مهربان مادرت...

اینجا را بخوانید

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/12ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

آقایان سازمان ملل!

آقایان دموکراسی!

آقایان آزادی!

آقایان حقوق بشر!

آقایانی که ادعاهایتان تمامی ندارد!

لطفا به سکوتتان ادامه دهید!

سکوتتان برهان است بر ناحق بودنتان!

سکوتتان روشن می کند ماهیتتان را!

بیشتر سکوت کنید !

همان طور که خداوند در معجزه آسمانی فرمود:

ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم

آرام بگیر ای مهد ِ پیامبران الهی، ما یقین داریم

روزی او می آید و جهان را پر از عدل و داد می کند .

اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در دوشنبه 89/3/10ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

بعضی وقتا یه حس ناگهانی میاد سراغت که دوست داری بزنی بیرون از شهر

با کوله باری از کتاب . بدون لپ تاپ و با دوربین

با حضور پاستیل های رنگارنگ

بعد همش کتاب بخونی بی خبر از های و هوی اطراف و راحت فکر کنی.

بارون هم بزن ِ نم نم و پربشی از عطر ِ گل ِ مریم

بعضی عکس ها حرف می زنن با آدم! مثل این بالایی!


نوشته شده در سه شنبه 89/3/4ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

*یک روز که داشتیم به طرف محل صبحگاه می رفتیم در مسیر،یکی از افسران واحد ها را ما را دید.من او را ندیدم و نتوانستم به  موقع به گروه فرمان بدهم که به او احترام نظامی بگذارند.ا افسر تند وخشنی بودین حرکت ناخواسته ما را حمل بر توهین به خودش کرد.رو به من کرد و گفت:این ها را بر می داری می بری آن گودالی که پر از برف است و تا به تو دستور نداده ام ،همانجا می مانی.

گودال جای پر برفی بود . بچه های برف ندیده ی خوزستان بلافاصله شروع کردند در برف ها دویدن و برف به طرف هم پرتاب کردن!

افسر بعد از مدتی مرا صدا زد و گفت:این ها کی هستند؟تو این سرما دارند برف بازی می کنند؟

گفتم قربان این ها تا حالا برف ندیده اند .اولین بار است چنین برفی دیده اند

گفت: عجب خواستم تنبیهشان کنم،اما برف شد وسیله بازی برای آن ها!

نمی خواهد بازی کنند . بگو جمع شوند و بروند صبحگاه!

.

.

*خاطرات آقای بنادری از رنگ دیگری است. ایشان از فرماندهان سال های نخست جنگ هستند که شخصیت های زیادی،اصول فرماندهی را از او آموزش عملی دیده اند

اشخاصی که بعد ها هر کدام از نام آوران دفاع مقدس به شمار رفتند.

سرباز سال های ابری به صورت گفت و گو منتشر شده است.

*متن و مقدمه کتاب

 


نوشته شده در یکشنبه 89/3/2ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

ذکر الله که حدی ندارد ، اعم از ذکر قلبی و لسانی ، بلکه اعم از ذکر بدنی است ، چون تمام طاعات و آنچه مرضی خداوند است ، ذکر الله است.

آیت الله العظمی محمد تقی بهجت (ره)

.

از خدا تا به خدا راه به جز تقوا نیست ،هرکه این راه رود بهجت دردانه شود

 گذشت ، یک سال از غروب خورشید.


نوشته شده در دوشنبه 89/2/27ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

بسم الله...

زمانی که دوباره دارم گم می شم تو هیاهوی شهر

چقدر ناگهانی دستم رو گرفتی

زیاد نگذشته از زیارتت ،که دوباره طلبیدی

این بار به نام مادرت صدیقه کبری

وقتی پیکرت رو شونه ام بود

شرمساری بود و حیرانی

و سعادت،

سپاسگزارم ازت که سومین روز از فاطمیه دوم رو  برای همیشه  ثبت کردی برام....

گفته بودم شهید گمنام همیشه برام یه چیز دیگه بوده و هست؟

.

.

شهید گمنام


نوشته شده در شنبه 89/2/25ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه سادات نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9      >

 Design By : Pichak